شبِ جمعه است، گویَم مَن سلامت
شبِ جمعه است، گویَم مَن سلامت - مُزَیَّن میکنم مجلس بِنا مت
شبِ جمعه است خوانَم مَن وداعت - وداع با اهلبیتِ بی پناهت
شبِ جمعه بخوانم یِک وداعی - وداعِ خواهری با پادشاهی
وداعِ زینب و آقا حسینم - که هر دو هست نوری بر دو عینم
***
حسین بهرِ وداع آمد زِمیدان - کنارِ خیمه با لبهایِ عطشان
صدا زد جمله یِ اهلِ حرم را - همه ی آن اهلبیتِ محترم را
هَلا، اهلِ حرم بیرون بیایید - وداعِ آخرین با شَه نمائید
عَلَیکُنَّ السَّلام، ای خواهرانم - رقیه، یاسکینه، دخترانم
بُوَد اینَک وداعِ آخرینم - زنان، ای دخترانِ دل غمینم
عَلَیکُنَّ السّلامِ شَه شنیدند - همه از خیمه ها بیرون دویدند
زنان و کودکان، هشتاد تن بود - که گِرداگرد شاهِ مُمتحن بود
همه اطرافِ آن شه را گرفتند - کلامِ آخرین با شاه گفتند
به آنان گفت: آن شاهِ شهیدان - صبوری پیشه سازید، ای عزیزان
شما را گر که باشد صبر پیشه - خدا با صابرین باشد همیشه
وداعی با سَر و جان کرد آن شاه - ملائِک را هراسان کرد آنگاه
پس از آن آخرین گفتار و دیدار - روان شُد سویِ آن قومِ تبهکار
بناگه آمدش از پَی صدائی - صدایِ دلنشین و آشنائی
همی گفتا که مَهلًا ای برادر - که دارم یک پیام اینَک ز مادر
بکُن صبری که من آیم بِسویت - بجایِ مادرم بوسم گلویت
وداعِ آخریشان دیدنی بود - بلی، این قصّه ای بشنیدنی بود
دوجا بوسید زینب آن گلو را - کُنَم تکرار باز این گفتگو را
یکی در آن وداعِ آخرین بود - یکی آنجا که زینب دل غمین بود
میانِ قتلگه شد قصّه تکرار - که شد آن آخرین گفتار و دیدار
حکایت را تو از حاکی شنیدی - ولی آن را به چشم خود ندیدی
بُوَد ای باقری، این قصّه غمناک - کز آن گریان شدندی جمله افلاک
سروده شده جمعه آخر فروردین 1404
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارمصائب حضرت زینب
ادامه مطلب را ببينيد
شبِ جمعه است، گویَم مَن سلامت
شبِ جمعه است، گویَم مَن سلامت - مُزَیَّن میکنم مجلس بِنا مت
شبِ جمعه است خوانَم مَن وداعت - وداع با اهلبیتِ بی پناهت
شبِ جمعه بخوانم یِک وداعی - وداعِ خواهری با پادشاهی
وداعِ زینب و آقا حسینم - که هر دو هست نوری بر دو عینم
***
زبانم اَلکن است اَز شرحِ آن حال - که بنماید بیان، آن حال و احوال
حکایت را شِنَو از زینبِ زار - که گفتا ز آخرین تودیع و دیدار
خودم دیدم وداعِ آخِرِ او - به اوگفتم پیامِ مادرِ او
بگفتم مَهلِ مَهلًا ای برادر - که دارم یک سفارش من زِ مادر
نما صبری که من آیم بسویت - بجایِ مادرم بوسم گلویت
به جایِ مادرم من بوسه کردم - گلویِ نازنین و ناله کردم
برادر شُد روانه سویِ دشمن - وداعِ آخرش را کرد با مَن
دِگَر بعد از وداع، او را ندیدم - که تا آن صیحه یِ اسبش شنیدم
بناگه مرکَبَش آمد زِمیدان - بدونِ سرنشین و دیده گریان
زبانِ حالِ آن پیکَر بهیمه - چنین بود، اَلظَّلیمه، اَلظَّلیمه
چنان گویی که شب شُد، روز بَرما - غبارِغَم گرفته جمله دلها
سکینه گفت: ای حیوانِ حیران - کجا شد باب من؟ بَرگُو تو عُریان
کُجا افکندی آن بابِ کبارم - که اینَک زان، سِیَه شُد روزگارم
بگو آیا به بابا آب دادند؟ - یکی جُرعه به آن بی تاب دادند؟
وَ یا لب تشنه او را سَر بُریدند - سَرَش لَب تشنه از پیکر بُریدند
ولی حیوان ندارد حالِ گفتار - زِ ظُلمِ شمر و آن اعدایِ غَدّار
که تشنه راسِ شَه از تَن جُدا شد - عَجَب ظلمی به آلِ مصطفی شد
بَلی، ای باقری، در روزِ عاشور - بِشُد ظلم و سِتم، پُر شَرّ و پُر شور
سروده شده جمعه آخر فروردین 1404
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارمصائب حضرت زینب
ادامه مطلب را ببينيد
زینب كبری شده روان سوی قتلگاه
آه ازآن ساعتی كه – با دو صد اشك وآه
زینب كبری شده – روان سوی قتلگاه
دید كه شمرلعین - سویِ حسینش رود
زبهرقتل حسین – نوردوعینش رود
گفت بده مهلتی – تاكه وداعش كنم
لحظه آخربود – كمی نگاهش كنم
زگرمی آفتاب - سایه كنم برسرش
زخم فراوان بود - بربدن اطهرش
تشنگی اش را ببین – جرعه آبش بده
بهرخداونبی - تویك جوابش بده
حسین صدایش شنید – گفت ایاخواهرم
بروسوی خیمه اَی – حافظ اهل حرم
چون بسویِ خیمه ها – باغم دل بازگشت
برای اهل حرم - اسارت آغازگشت
دقایقی بعدازآن – زلزله ای اوفتاد
بجان اهل حرم – ولوله ای اوفتاد
سرحسین شدجدا – گشت بنوك سنان
ازاین مصیبت شده – ولوله ای درجهان
زمـیـن كربـبـلا - گشت بجوش وخروش
بانگ الاقدقتل – رسدزهرسوبگوش
روان شده ذوالجناح – بناله واشك وآه
شیهه كنان میرود – زغم سوی قتلگاه
باقری آندم غمین – زینب كبری شده
چونكه بدشت بلا – اسیرغمهاشده
حسین حسین یا حسین - حسین حسین یا حسین
حسین حسین یا حسین - حسین حسین یا حسین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارمحرم وصفر ، اشعارمصائب حضرت زینب
ادامه مطلب را ببينيد
زبانحال عمّه سادات زینب علیهاسلام دراربعین
چو زینب باز گشت از شام ویران – بدشتِ کربلا با آه و افغان
بیامد بر سرِ قبر حسینش – بشد بر آسمان افغان و شینش
زسالار شهیدان جستجو کرد – کفی از خاکها برداشت بوکرد
شنید از خاکها بوی برادر – چه بوئی؟ شد از آن بی هوش خواهر
بناگه ناله زد هذا حسینی – کجائی تو؟ الا یا نور عینی
بگفت این تربت پاکت حسین است – هم اینجا تربت آن نورعین است
همینجا بود کاو را سربریدند – بظلم و کین سراز پیکربریدند
همینجا بود کاو از تیر و خنجر – فتاده بر زمین صد چاک پیکر
همینجا بود کاو فریاد میزد – چو پُتکی بر سرِ بی داد میزد
همینجا بود کاو چون شیرِ غرّان – همی تازید بر اولادِ سفیان
همینجا بود کاو مانند حیدر – بپا کرد از شجاعت شور محشر
همینجا بود کاو آزادگی را – حیاتی تازه داد و زندگی را
همینجا بود کان شمرِ ستمگر – بیامد برسرِ سبط پیمبر
خودم دیدم همینجا نور عینم – فتاده بر زمین آقا حسینم
خودم دیدم همینجا جسم صدچاک – فتاده بود او بر بسترِ خاک
خودم دیدم همینجا پاره پاره – فتاده زخمش افزون از ستاره
خودم دیدم همینجا بود بی تاب – طلب میکرد او یک جرعه یِ آب
خودم دیدم که اورا سر بریدند – لبِ تشنه سر از پیکربریدند
خودم دیدم که صحرا لاله گون شد – زمین کربلا دریای خون شد
خودم دیدم که عاشورا چه ها شد – چه ها درسرزمین کربلا شد
خودم دیدم که بهر جرعه ای آب – شده ششماهه درگهواره بی تاب
خودم دیدم که شد عباس و اکبر – بدشت کربلا درخون شناور
خودم دیدم که شد بی دست عبّاس – بشد پرپر تنش همچون گل یاس
خودم دیدم پرازخون اکبرم را – بخون غلطان گلانِ پرپرم را
خودم دیدم که قاسم غرق خون شد – زخونش غاضریه لاله گون شد
خودم دیدم حبیب و عون و جعفر – یکایک همچنان گلهای پرپر
خودم دیدم بدنهای شهیدان – یکایک غرقه خون در خاک غلطان
خودم دیدم بدنها غرق خون بود – مصیبتهای ما از حدفزون بود
خودم دیدم حریقِ خیمه هارا – پراکنده بصحرا بچّه ها را
خودم دیدم که بهر گوشواره – بشد بس گوشها مجروح و پاره
خودم دیدم که اندر آن شبِ تار – تمام اهلبیتِ ما گرفتار
خودم دیدم سری بالای نی بود – عیال و اهلبیت او زپی بود
بعاشوراخودم دیدم بلا را – بلای سرزمین کربلا را
بود اینها زبانِ حالِ زینب – برو ای باقری دنبالِ زینب
حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان
سروده شده اربعین 1394
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارمحرم وصفر ، اشعارمصائب حضرت زینب
ادامه مطلب را ببينيد
