یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال
یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال - یلدا شبِ بشگفتن رازی است به هرسال
یلدا شبِ آغازِ زمستان و یخ و برف - یلدا شبِ سرما ، شبِ کرسی است به هرسال
یلدا خبر از آمد جَدی است و مَهِ دی - یلدا خبر از یک مَهِ برفی است به هرسال
یلدا خبر از رفتنِ هفت رنگیِ پائیز - یلدا خبر از رنگ سفیدی است به هرسال
یلدا خبر از آمدن مویِ سپید است برادر - یلدا خبر از دوره یِ پیری است به هرسال
سروده شده درجمعه سی ام آذر1397
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال
شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال - شبِ یلدا شبِ مهمانیِ سال
شبِ یلدا شبِ گفت و شنود است - شبِ قصّه، نصیحت، رهنمود است
شبِ یلدا شبِ از خود گذشتن - شبِ حرفِ بزرگترها شنفتن
نشستن پایِ حرفِ قصّه گوها - شنفتن قصّه یِ ژولیده موها
شنفتن قصّه هایِ شاهنامه - شنفتن طنزهایِ ماهنامه
موبایل و تبلت و بنموده خاموش - به حرفای بزرگان ساعتی گوش
یک امشب را کنارِ خانواده - صمیمی، دوستانه، صاف و ساده
بگوئیم و بخندیم و بکوشیم - به ابرازِ محبّتها بکوشیم
کدورت، کینه را از دل زدائیم - سرودِ دوستی با هم سرائیم
یکی اشعار شهنامه بخواند - یکی هم از علینامه بخواند
یکی از رستم و سهراب گوید - یکی از خیبر و محراب گوید
یکی با طنز خود بیداد کرده - یکی هم از گُل آقا یاد کرده
کنارِ کرسی و یک وَر لمیدن - زتلخی و زشیرینی شنیدن
شنیدن قصّه هایِ تلخ و شیرین - زبابا و نَنَه و از خاله نسرین
زپنجاه، شصت و ازهفتاد سالی - که بگذشته است درخواب وخیالی
زدورانی که بود اربابهایی - نبود از بهرِ دهقانان بهایی
یکی شامِ سموری داشت زیبا - یکی کنج تنوری بود شبها
یکی در دست شلّاق و تَبَر بود - خوراک دیگری خونِ جگر بود
یکی مانندِ حیوان کار میکرد - یکی محصول را انبار میکرد
یکی را سفره رنگا رنگ بودی - یکی با همسرش در جنگ بودی
بلی این بود ارباب و رعیّت - که بابا میکند از آن حکایت
چودیدی شامِ طولانیِ یلدا - بکن یادی زطولِ روزِ عقبا
بکن یادی زفردایِ قیامت که طولانی ترین روز است و ساعت
شبِ چلّه کنارِ کعبه بودن - دعا کردن غبار از دل زدودن
چه توفیقی در این شامِ دراز است - برایِ آنکه در رازو نیازاست
شبِ چلّه اگر باشی مدینه - ویا در کربلا این بهترینه
دراین شب کن پس اندازی زدنیا - توهم ای باقری از بهرِ عقبا
سروده شده درسحرگاه جمعه سی ام آذر1397
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
بهارم رفت و تابستان هم رفت
بهارم رفت و تابستان هم رفت - بِشُد پائیز و اکنون شامِ یلدا است
جوانی هم بهاری بود بگذشت - زتابستانِ ما هم ناله برخواست
چوشد پائیزِ عمرت دان غنیمت - دمی را که کنون تا شامِ یلدا است
جوانی را مده ای دوست از دست - خوشا حال کسی که فکرِ فرداست
جوانی وقتِ رویِش وقتِ کاراست - جوانی چون بهاری سبزو زیبا ست
جوانی را غمنیمت دان عزیزم - اَزیرا کَت توان و توش همراست
بشدچون وقتِ تابستانِ عمرت - غنیمت دان که یک محصولِ زیبا ست
هرآنچه کِشته ای اینک دروکن - پس اندازی بکن تا قوّه برجاست
چو تابستانِ عمرت رفت دیگر - فسوس و غصّه ات از چهره پیداست
چهل تا شصت تابستانِ عمراست - هنوزم قوّت و نیروت همراست
چو شصت آید نشست آید پدیدار - ولیکن سقفِ این ویرانه برپاست
چو شد هفتاد عمرت بهمن تواست - سپیدیها زموهایت هویداست
چو شد هشتاد دیگر آمد اسفند - دِگر وزنِ تو مانندِ پرِکاست
رسیدی گر نود شکرِ خداکن - که اینسان عمرِ طولانی تورا خواست
ولیکن چون اجل باشد مقدّر - به هرسنّی که باشی غصّه بیجاست
بخواه ای باقری توفیقی از حق - که با شی آنچنانی که خدا خواست
سروده شده آغاز زمستان 1397
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
شهیدان لاله هایِ دشتِ عشقند
شهیدان لاله هایِ دشتِ عشقند - زایران یا عراق و یا دمشقند
زسوریه زجولان یا فلسطین - ز نخل و یا ز زیتون یا که والطّین
زایران و ز افغان و زلبنان - مسیحی و کلیمی و مسلمان
به اهواز و به سوسنگرد و شوشند - به هورو یا هویزه درخروشند
به کارون و خلیج فارس و هورند - همه غوّاص در دریایِ نورند
به کردستان و خوزستان و آمُل - به گنبد یا بلوچستان و سرپُل
به سامرّا و بغداد و به موصِل - نجف یا کربلا، حلّه و بابِل
دمشق و هم حلب هم مرزِ جولان - سپاه قدس وحزب اللّهِ لبنان
به بحرین و حلب یا نینوایند - شهیدِ راهِ عشقِ کربلایند
مُدافع از حرم یا که ز دینند - شهیدِ راهِ عشقند، مؤمنینند
همه چشم و چراغِ ملّتِ ما - فدائی بهرِ دین و اُمّتِ ما
همه در نزدِ رازق یُرزَقون اند - سعید اند و هم آنان مُفلِحون اند
پدر، مادر، زن و فرزندِ آنان - همه هستند جمعی مهربانان
همه مؤمن تمامی حق پرستند - رقیّه، زینب و سجّاد هستند
قدمهاشان به رویِ چشمِ ماها - خدایا حفظشان کن بار الها
دعاگو بهرِ آنان باقری شد - تاسّی بر امام و رهبری شد
خطِ آخردوتا بیتِ قدیمی - بخوانم بهر یارانِ صمیمی
کجائید ای شهیدان خدائی - بلاجویان دشتِ کربلائی
شهیدان زنده اند الله اکبر - بخون غلطیده اند الله اکبر
سروده شده در هفته بسیج سال 1397
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی
ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی - خط بکش دور مواد را ، نه که قاچاق شوی
هست قاچاق فروش دشمنِ دین و دلِ تو - هم و غمش همه آنست که برد حاصل تو
فکر و ذکرش همه آنست که به مالی برسد - زاعتیادِ تو به اموال و منالی برسد
تو و امثالِ تو باشند غلامی بر او - دست بر سینه نمایند سلامی بر او
نازِ اورا بکشند بسته موادی گیرند - گرموادی ندهد از غمِ اومیمیرند
نوکراو بشوند کفش وَرا جفت کنند - فحشِ اورا شنوند خِفّتِ یامُفت کنند
گرکه نازی بکند پایِ وَرا میبوسند - چونکه از عزت و از مردی خود مایوسند
چرس و بنگ است و حشیش و هروئین و تریاک - شیره و هم کوکائین و گُل و نخ ، پان پراگ
همگی دشمنِ تو قاتلِ تو ، مشتی حسن - کمرِ قتلِ تو بستند به چاقو و رَسَن
صف کشیدند همه تا بمکند خونِ تو را - در قبالش بدهند مواد و افیونِ تو را
هریکی یک تبر و خنجری بر دست بود - در پیِ قتلِ تو چون یک شترِ مست بود
چون گرفتی تو نی و زرورق و سیخ بدست - آمد آن خنجر و شمشیر به قلبِ تو نشست
قلب و اعصاب و ریه گشت از آن آلوده - چار ارکانِ تو شد چون رِنوی فرسوده
میزنی ریپ تو گاهِ حرکت در جاده - دنده ها صاف شده بی فرِز و سمباده
چون به این سیخ و نیِ لعنتی آلوده شوی - همچنان یک رنو و وانتِ فرسوده شوی
دیگه نیستی تو ماشال و مملی صافکارِ خوب - دیگه نیستی تو علی و اسدِ پای به توپ
دیگه نیستی تو پلنگی که دَوی بهر شکار - دیگه داری میکنی ز انبر و آچار فرار
دیگه تو انگل و سربار به هرجامعه ای - دیگه نیستی اسد و شیرنَئی فاجعه ای
دیگه آن همسر و فرزند زتو بیزار است - پدرِپیر هم ازغصّه یِ تو بیمار است
دیگه آن بچه محلی که تورا بود رفیق - نیست از بهرِ تو همراه و مددکار و شفیق
دیگه آن کوچه، خیابان و محل جایِ تو نیست - غیرِ کارتن به خرابه دیگه ماوایِ تو نیست
کال و کانال و خرابه بشود ماوایت - مگس و مورچه و سوسک شود همسایه ات
با سُرنگها مرض ایدز سراغت آید - آتش کارتن و سرشاخه چراغت آید
سل و سفلیس و جراحات و دگر بیماری - سردچارت بشود، بد تر از آن بی عاری
زین همه آفت و بیماریِ بد عبرت گیر - توبه کن و ز همگان در رهِ حق سبقت گیر
تو بیا پای بنه در رهِ پاکی و صفا - رهِ حق گیر و بنه گام تو در راهِ خدا
ترک کن این رفقا را، ترکِ این بیع و شراکن - از زن و بچه و همسایه و همکیش حیا کن
ترک کن شیره و شیشه گُل و تریاک و کراک - ترک کن این هروئین را ترک کن پان پراگ
ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی - خط بکش دور مواد را ، نه که قاچاق شوی
گرکنی ترک عزیزم همه گوئیم دعایت - باقری خیرِ تو را خواهد و خیرِ رفقایت
اسامی بعضی ازموادمخدر که مصرف آن رایج است : تریاک، شیره، شیشه، حشیش، کراک، هروئین، کوکائین، کروکودیل، ماریجوانا، گُل، اشک، برنز، نخ، پان پراگ، بی تی، جیپ، تینا، ال اس دی، اکستازی و...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
چونکه معتاد شدی صحبتی از کار مکن
چونکه معتاد شدی صحبتی از کار مکن - صحبت از آتیه یِ آدم بیکار مکن
چون جوانمردی و مردانگی از دست تو رفت - صحبت از غیرت و از بخشش و ایثار مکن
حب دین و وطن از آدمِ معتاد مخواه - آرزویِ شرف از آدمِ بیعار مکن
حبِّ اولاد تو در آدمِ معتاد مجو - صحبت از کار تو با شخص گرفتار مکن
حفظِ ناموس و شرف پیشه یِ مردانِ خداست - تو زنامرد تقاضایِ چنین کار مکن
درسِ علم و هنر و صنعت و دانش طلبی - نزدِ مرد است به نامرد تو اصرار مکن
غیرت و دین و شرف نیست به نزد معتاد - بشنو از باقری این مطلب و انکار مکن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
اعتیاد است یکی درد و ندارد درمان
اعتیاد است یکی درد و ندارد درمان - شخص معتاد بدور از شرف است و وجدان
آدمِ نیک صفت بر همه استاد شود - کَلِّ برجامعه گردید چو معتاد شود
آدم محترم و یاور و غمخوارِ همه - چونکه معتاد شود او هست سربارِ همه
آدمی رشدکند بهر خودش مرد شود – چونکه معتاد شد از جامعه اش طرد شود
آدمی ثروت او ثانیه ای سود شود - چونکه معتاد شود ثروتِ او دود شود
آدمی هیکلِ رستم به همه زور شود - چونکه معتاد شود ضعیف چون مور شور
چون ز معتاد شود سلب، توانائیِ کار - بشود آدمِ معتاد دگر آدمِ سُست و بیمار
غیرت از آدمِ معتاد فراری گردد - دین و وجدان ز معتاد جدا میگردد
از شرافت خبری نیست به نزد معتاد - غیر افیون هنری نیست به نزد معتاد
شده نیرویِ جوانی همه صرفِ افیون - پدر و مادر و فرزند از او دل پُر خون
شده میراثِ پدر دود و همه رفته هوا - قدرت و نیرویِ جسمی همگی گشته فدا
کارتن و جویِ خیابان شده او را مسکن - کال و کانال و خرابه شده اورا مامن
میلیاد ارثِ پدر صرف حشیش و هروئین - میلیارد هم نکند مصرفِ اورا تامین
همه یِ مال و منالش شده است صرف مواد – همه گفتار و حدیثش شده است حرفِ مواد
حالتِ معتدلی نیست برایِ معتاد - تحتِ تاثیرِ مواد است سرو پایِ معتاد
حالِ معتاد نی است در همه حالی نُرمال - یا خمار است ویا نشئه و با شد سرِحال
چون خمار است سرش هست به رویِ دامن - گوئیا غم به سرش ریخته است صدها من
چون که شد نشئه و سرحال، شود یک فرهاد - کاغذی ببر شود با همه داد و بیداد
بهر تامین مواد است که سرقت بکنند - کیف قاپی ، زدنِ جیب وجنایت بکنند
سرقتِ زینتِ وموبایل ز زهرا و جواد - سرقت خودرو و منزل همه از بهر مواد
بهرِ تا مینِ موادی پدر آزار دهد - غصّه بر همسر و برمادرِ بیمار دهد
بشود مرتکبِ قتل و گنهکار شود - عاقبت برسرِ این کار سرِ دار شود
گوش کن حرف و نصیحت بشنو از منِ زار - ترک کن جانِ من این تا که نرفتی سرِدار
ترک کن دود و دم و سیخ و نی منقل را - موی را شانه کن و کن تو به پا صندل را
کت وشلواربه برکن بزن عطری خوشبوی - لحظه ای روبخداکن توصفا ده سرو روی
همچو یک مرد بیا در صفِ مردانِ خدا - خویش را کُن زصف مردمِ نا اهل جدا
پدر و مادر و همسر ز تو خوشحال شوند - دوستا ن و رفقایت همه سر حال شوند
باقری هم بسراید شعرزیبا ولطیف - بهر تو تا که شوی پاک و یکی مردِ شریف
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
مابرای آنکه ایران بیشه یِ شیران شود
مابرای آنکه ایران بیشه یِ شیران شود - خون دلها خورده ایم
مابرای آنکه نگذاریم این ملک و وطن ویران شود - خون دلها خورده ایم
مابرای آنکه چون بحرین نگردد جائی از ایران جدا - خون دلها خورده ایم
مابرای آنکه نگذاریم همچون نخجوان گردد فدا - خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه نگذاریم این ایران ایرانستان شود - خون دلها خورده ایم
مابرای آنکه نگذاریم ایران خانه یِ شیطان شود - خون دلها خورده ایم
مابرای حفظ استقلال آب و خاک این مام وطن - بس شهیدان داده ایم
ما برای راندن شیطان و شیطانک و یا هر اهرمن - بس شهیدان داده ایم
ما برای ثبت جمهوری اسلامی، هم احکام خدا - بس شهیدان داده ایم
ما برای اینکه گردد ملت ما یکدل و هم یک صدا - بس شهیدان داده ایم
ما برای حفظ اسلام و تشیّع ، حفظ قرآن کریم - بس شهیدان داده ایم
ما برای حفظ عفّت ، حفظ ناموس وطن بی ترس وبیم - بس شهیدان داده ایم
باقری ما بهر حفظ پرچم ایران و حفظ دین و حفظ اعتقاد - بس شهیدان میدهیم
ما برای حفظ جمهوری اسلامی و دین و هم حجاب و رهبرنیکو نهاد - بس شهیدان میدهیم
سروده شده دهه فجر 1396
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
نماز با جماعت دلنشین است
نماز با جماعت دلنشین است - برای اتحاد مسلمین است
نماز اوّل وقت و جماعت - زاوصاف تمام مومنین است
به صف های جماعت روبیاور - مکن غفلت که شیطان درکمین است
چه خوبه که نماز باهم بخوانیم - سفارش از امیر المؤمنین است
ثواب یک نماز با جماعت - گرانترازسماوات و زمین است
ثوابش ازشمارش هست بیرون - حدیث آن زختم المرسلین است
بگیراندرصف اول تو جائی - که درآنجابهشت وحورعین است
شنو از باقری این پندزیبا - که پند باقری در ثمین است
سروده شده سال 1396
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
کجائید ای شهیدانِ خدائی؟ - بلاجویانِ دشت کربلائی؟
***
کجائید ای شهیدانِ سرافراز؟ - کجائید ای فدائیهایِ جانباز؟
کجائید ای عزیزان، ای دلیران؟ - الا ای قهرمانان، شرزه شیران؟
الا ای پاسدارانِ خمینی - شما بودید انصارِ حسینی
درود حق بروحِ پاکتان باد - معطر آن مزاروخاکتان باد
شما یارِ علی یارِ حسینید - شماها رهروِ پیرِ خمینید
شمایارانِ دین و انقلابید - براهِ دینِ حق پا در رکابید
شماها درصراط المستقیمید - کنارِ مهدیِ زهرا مقیمید
شماها شمعِ راهِ رهروانید - شماها پیروِ صاحب زمانید
براهِ حق شما ازجان گذشته - زجان و مال و فرزندان گذشته
بود این راه راهِ دین و قرآن - بود روشن ز انوارِ شهیدان
کنون راهِ شهیدان مستدام است - که راهِ دین و قرآن و امام است
الا ای پیروِ راهِ شهیدان - الا ای یاورِ اسلام و قرآن
الا ای حامیِ راهِ ولایت - نما از انقلاب و دین حمایت
اگرچون باقری اهلِ ولائی - نما هرصبح وشب حمدوثنائی
سروده شده توسط در هفته دفاع مقدس سال 1396
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
زا ئرین ا ینجا ست شهر کر بلا
زا ئرین ا ینجا ست شهر کر بلا - کربلا یـعــنی غـم و رنـج و بلا
کربلا یعنی ز یا ر تگا ه عشق - کربلا یعنی که خلو تگا ه عشق
کربلا یعنی حسین بن علی - آنکه دل ا ز عشق او شد منجلی
کربلا یعنی که مر د ا ن خد ا - در ره د ین ا لهی جا ن فـد ا
کربلا یعنی که هفتا د و د و تن - گرد آ ن مظلوم بی غسل و کفن
کربلا یعنی که ا ز قحطی آ ب - گشته عاشورا د ل طفلان کیا ب
کربلا یعنی که با سو ز و گد ا ز - ظهر عاشورا حسین خواند نما ز
کربلا یعنی که ا یمان و یقین - میشو د تکمیل د ر آ ن سرزمین
کربلا یعنی که حج یعنی جها د - یا تو لّی و تبرّ ا ی عـبا د
کربلا شد بر تر ا ز عرش برین - چونکه با خون شهیدان شد عجین
کربلا شد برتر ا ز بیت ا لحرا م - چون در او شد بهر دین حق قیام
خفته در این خاک هفتاد و دو تن - یا و را ن آ ن شهید بی کفن
اکبر و عبا س و ا صغر را ببین - قا سم و عون د لا و ر را ببین
بین حبیب آ ن پیر مرد قهرما ن - بین زهیر و مسلم در خون طپان
سبط پیغمبر به جسم چاک چاک - د ر میا ن قتلگه بر رو ی خا ک
ا ز میا ن خیمه گه بین زینبش - آمد ه با لا ی تل جا ن بر لبش
با قری بنگر به صد شو رو نوا - را س شا ه د ین بروی نیزه ها
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون ، اشعارعتبات
ادامه مطلب را ببينيد
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم
شعر قدیمی با آهنگی دیگر که در کربلا خوانده شود
توسط مؤلف تنظیم شده است
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
من گد ا یم گد ا ی حسینم - عا شق کر بلا ی حسینم
من که مدحت سرای حسینم - از برا ی حسین در نوا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
نورصدق و صفا دارد ایندل - مهر آ ل عبا دارد این د ل
عشق کرببلا د ا رد ا یند ل - ا ز ا زل عا شق کربلا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
از جوانی به پیری رسید م - شکر حق کربلا شد نصیبم
آ مد م کر بلا ی حبیبم - ا ز ا زل بود ه این مدّعایم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
بود ه ا ز کو د کی آرزویم – عقده یِ کر بلا د ر گلو یم
یا د ا و د ا ئماً گفتگو یم - کربلا بو د ه ورد و ثنا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
بوده ا ست آرزو این چنینم - تا که کر ببلا ر ا ببینم
د ر حر یم حسینی نشینم - از جگر آه و نا له سرا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
شکر حق حاجت من برآمد - روزوصل توآخر سر آمد
پیک حق مرمرا از در آمد - با گذ ر نا مۀ کر بلا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
یا حسین من غلام تو هستم - ازازل دل به مهر تو بستم
حالیا بین تهی ما ند ه دستم - مستمند و فتا د ه ز پا یم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
با قری پورم وا ین شعارم - من غلا م تو ای شهریارم
برسرخوان تو ریزه خوارم - استخوا نی عطا کن برایم
من گد ا یم گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه کر بلا یم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
ا ین کربلای عاشقان ای زا ئرین است
ا ین کربلای عاشقان ای زا ئرین است - ا ینجا حریم سبط خیر ا لمرسلین است
ا ینجا حسین فرزند زهرا آ رمیده است - ما نند ا و را ما د ر گیتی ند ید ه است
ا ینجاست هفتاد و دو تن یا ران عاشق - ا ند ر کنا ر سیّد و سا لا ر صا د ق
ا ینجا حریم آ ن علمد ا ر حسین ا ست - آنکو امیر است و سپهدار حسین ا ست
باب ا لحو ا ئج حضرت عبّا س نا مش - آ نکو فد ا کا ری و جا نبا زی مرامش
آ نکو برا ه د ین حق د ستش جد ا شد - د ر را ه یا ری حسین فرقش دو تا شد
ا ی عا شقا ن کر بلا آ نجا ست ا ینجا - بنگر حسین بن علی تنها ست ا ینجا
بشنو صدای غربت و هل من معین را - بشنو صد ا ی گر یه ا هل زمین را
بنگر تو عا شو را و د شت کر بلا را - بنگر ا سا رت را و سر بر نیزه ها را
بشنو صد ا ی ا لعطش طفلا ن زا رش - بنگر شهید ا ن یک بیک اندر کنا رش
عباس و عون و قا سم و هم اکبرش را - بر روی دست افتاده جسم اصغرش را
بشنو صد ا ی زینب و صغرا و کلثو م - اهل حرم د ر نا له با طفلا ن معصوم
بنگر به تلّ ز ینبیّه ز ینب ز ا ر - نظّا ره گر بر قتلگه با قلب ا فکا ر
بشنو صد ا ی ا لعطش ا ز قتلگه را - بشنو صد ا ی نا له ها از خیمه گه را
بنگر میا ن قتلگه نو ر خد ا ئی - د ر را ه د ین حق حسین گشته فدائی
بنگرتویک شش گوشه قبری راد راینجا - قبر حسین بن علی آ ن پو ر زهرا
پا ئین پا ی قبر ا و شد قبر ا کبر - ا ند ر کنا ر سینۀ ا و قبر ا صغر
یا د ا ز محرم میکن و ا ز روز عاشور - ای زائرین ای عاشقان ای باقری پور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون ، اشعارعتبات
ادامه مطلب را ببينيد
اشعارسروده شده درمدینه ومكه
بقیع مدفن پاك چهارمعصوم است
بقیع مسكن آن اولیای مظلوم است
بقیع قطعه ای ازآن بهشت عدن بود
بهشت روی زمین دربقیع مكتوم است
سروده شده درمدینه منوره 8/4/91
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجّاد
ای چارتن نورِخدا - مدفون شده اندربقیع
ازظلم وجورِدشمنان - دلخون شده اندربقیع
ازغصّه وغم ماهمه - مجنون شده اندربقیع
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
مظلومِ عالم یاحسن - ای خفته درخاكِ بقیع
باجسمِ مجروح ازجفا - دردامنِ پاكِ بقیع
مظلومترحالاتویی - دردشتِ غمناكِ بقیع
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
ای سیدوسالارِ دین - سجّاد زین العابدین
ازظلم ازجورِهشام - توگشته ای مسمومِ كین
مدفون شدستی دربقیع - درجنبِ عمِّ نازنین
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
مدفون شدی اندربقیع - ای باقرِ علمِ نبی
اندركنارِبابِ خود - كززهردرتاب وتبی
قبرت ندارد خانه ای - ازظلم وجورِاجنبی
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
ای صادق آل نبی - استاددادنشگاه دین
اززهرمنصورشقی - گشتی شهیدِ راه دین
مدفون شدستی دربقیع - اندركنارِمؤمنین
اندركنارمجتبی - باقروَزین العابدین
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
هان خفته ایداندربقیع - بی بقعه و صحن وحرم
بی احترامیهاشده - برآن قبورمحترم
ازدشمنان آل س - اینسان كه بینی لاجرم
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
امّا میان قبرها - یك قبرنا پیدابود
آن قبرِپاكِ حضرتِ - خیرالنسا زهرابود
ای باقری این عقده ای - اندردلِ ماها بود
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
میروم ازمدینه،عقده به دل مانده ام
میروم ازمدینه،عقده به دل مانده ام - یا حضرت پیمبر،خجل وَشرمنده ام
یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد
یاحضرت پیمبر،میروم ازكنارت - مانده به دل عُقده یِ،زیارت مزارت
یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد
یافاطمه میروم،كنون من ازمدینه – قبرتوراندیدم،همّ وغمم همینه
یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد
باقرعلم النبی،صادق آل رسول - یا مجتبی وسجّاد زیارتم كن قبول
یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد
یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد
سروده شده درمدینه 8/4/91
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
شدجانفشانیهابسی تا كعبه بیت الله شد
شدجانفشانیهابسی تا كعبه بیت الله شد - ازلوث بتها پاك شد تا خانهِ اللّه شد
پاك ازوجودبتگران با نامِ بسم الله شد - نازل اذاجاءَ چوشد بتها ازآن آگاه شد
فتح اِلهی آمدو بانصرحق همراه شد - ناچارازبتها جدا آن مردم گمراه شد
لطف الهی شامل آن مردمان در بکّه شد – اَللّهُ اکبر حاکم اندرسرزمینِ مکّه شد
آن جان فشان وجان فدا شد خاتمِ پیغمبران - یعنی محمّدآنكه اوبردوش شدبارِ گران
لات و هُبل بود و عُزی معبود این نامردمان - بتها زخرما داشتند این مردمان درآن زمان
با سجده اندرپیشِ بت این مردمان كرنش كنان - از عقل و ازدانش تهی بودند ازپیرو جوان
با جاهلیت همنشین مردم درآن عصرو زمان - لطف خداشامل شد و یك منجی آمد بهرشان
آن منجی ازاین مكّه و اسمش محمّد بوده است - حكم و پیامِ بعثتش ازحی سرمد بوده است
درشهرمكّه زاده شد آن رهبرِ صلح وصفا - مبعوث شد ازسوی حق پیغمبرِ مهرو وفا
اوشد طبیبِ مردمان اودردمندان را شفا - میگفت او در راه حق اَللّهُ حسبی وكفی
دعوت نمودازمردمان او ابتدا اندر خفا - شد آشكارا دعوتش، پس دید بس جورو جفا
جوروجفاازمشرکین وزبت پرستانِ زمان درکوچه هایِ مکّه شد هم آشکارا هم خفا
بیست و سه سال او خونِ دل خوردو ولیكن شاد بود - ای باقری چونِ مكّه اش با زحمتش آباد بود
سروده شده درمكه مكرمه10/4/91
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
لبّیك اللّهمّ لبّیك
خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
لبّیك اللّهمّ لبّیك - لبّیك اللّهمّ لبّیك - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
ازراهِ دوری آمدم - با چه غروری آمدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
به درگهِ تو آمدم - آمده ام قدم قدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
توكه نمودی دعوتم - به دعوتِ تو آمدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
باصدامیدی آمدم - زدرگهت مكن ردم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
زشهرِ خودبِدر شدم - راهی این سفرشدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
زاهل و عیالِ خود جدا - آمده ام سوی خدا - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
عازمِ این حرم شدم - شمولِ این كرم شدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا
غرقِ بحارِ رحمتم - نموده ای تو دعوتم - خداخداخدا - خداخداخداخدا
مهرِ توبِه زمادرم - نموده ای به من كرم - خداخداخدا - خداخداخداخدا
توبه پذیرِ مهربان - گناهِ من كنی نهان - خداخداخدا - خداخداخداخدا
توعشقِ من،صفای من - كعبهِ من،منای من - خداخداخدا - خداخداخداخدا
تویی وجود و هستی ام - تویی شراب و مستی ام - خداخداخدا - خداخداخداخدا
منم ضعیف وناتوان - تویی قوی و پرتوان - خداخداخدا - خداخداخداخدا
من آن اسیرِ شهوتم - من آن دچارِ غفلتم - خداخداخدا - خداخداخداخدا
این من و این حالِ تباه - این من و این روی سیاه - خداخداخدا - خداخداخداخدا
روی سیاهِ من ببین - بارِ گناهِ من ببین - خداخداخدا - خداخداخداخدا
توبه نمودم ای خدا - شدم زهرگنه جدا - خداخداخدا - خداخداخداخدا
باقری ام من ای كریم - خواهم ازآن لطفِ عمیم - خداخداخد – خداخداخداخدا
من آمده ام زبهرِ حج یا اَللّه - توبه كنم زراهِ كج یا اَللّه
بپذیرمرا تا كه همیشه گویم - لاحول ولا قوِة الّا بِااللّه
یاالله یاالله یاالله یاالله
گفتی كه هلُمّوا بسوی خانه من – من آمده ام سوی تو جانانهِ من
گرراه دهی ورندهی آمده ام - هرچندزنم چانه شنو چانهِ من
سروده شده درمدینه منوره مسجدشجره 8/4/91
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
اشعارسروده شده درمدینه ومكه
وداع زبانی با مکّه ومدینه
ندارم وداعی من ازشهرِتو - نگیردالهی مراقهرِتو
خداحافظی رانخواهم زدل - نخواهم بریدن ازاین آب وگل
وداعی اگربازبان میكنم - وداعی است كاندرعیان میكنم
نخواهم وداع وخداحافظی - اگرصد بگویند تویی رافضی
نخواهم وداع، اینكه شهرِ من است - وداعی نه ازدل زبهرِمن است
ولیكن بوداین زرسم ورسوم - وداعِ زبانی ازاین شهروبوم
خداحافظ ای شهرِزیبای نور - خداحافظ ای موسی كوه طور
خداحافظ ای شهر صلح وصفا - خداحافظ ای شهرِ مهرووفا
خداحافظ ای شهرِ خُلقِ عظیم - خداحافظ ای آیه های كریم
خداحافظ ای خاطراتِ علی - كه شد نورِ یزدان زتومنجلی
خداحافظ ای شهرِ پاكِ رسول - چه شهری كه قرآن دراوشدنزول
خداحافظ ای ساكنانِ بقیع - امامانِ خفته به خاكِ بقیع
خداحافظ ای بابی ازآن بهشت - خدا حافظ ای خاكِ عنبرسرشت
خداحافظ ای چارامامِ بقیع - الا خفتگان دركنام بقیع
خداحافظ ای حمزه سالارِ دین - الا ناصرویاورویار دین
خداحافظ ای كوچهِ هاشمی - خداحافظ ای خانهِ فاطمی
خداحافظ ای مادرم فاطمه - به محشرشفاعت كن ازما همه
خداحافظی با محمّد كنم - ازاین تربتِ پاكِ احمدكنم
خداحافظی من ززهراكنم - ازاومن شفاعت تمنّا كنم
قبورامامان وقبر رسول - بدیدیم ماها ولیكن ملول
ولی قبرِزهرا ندیدیم ما - فقط نامِ زهراشنیدیم ما
چراقبرِ زهرا بود ناپدید - چه ظلمی به زهرا زدشمن رسید
كه درنیمهِ شب شده كفنِ او - شده مخفی ازدشمنان دفنِ او
بود باقری منتظرفاطمه - كه مهدی بیاید دوای همه
سروده شده درمدینه منوره 8/4/91
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
ماپیام آورده ایم ازسرزمینِ كربلا
چاووشی بازگشت ازكربلا
ماپیام آورده ایم ازسرزمینِ كربلا - سرزمینِ كربلایعنی غم ورنج وبلا
ماپیام آورده ایم ازقتلگاهِ شاهِ دین - آن مكان كه كشته شدآن قبلۀ اهل یقین
ماپیام آورده ایم ازتل وهم ازخیمه گاه - خیمه ای كاتش زدندآن شامیان روسیاه
ازكنارِ نهرعلقم ماپیام آورده ایم - اززمینِ اشك وماتم ماپیام آورده ایم
مهداصغردیده ایم وكفّ العبّاسِ جوان - قبرشش گوش حسین واكبررعناجوان
جای هفتادودوتن پائینِ پای پای شاه دین - دیده وبوسیده ایم جای تمام مؤمنین
دوحرم دوبارگاه ودو ضریحِ باصفا - آن اباالفضل این حسین است ودویارباوفا
یك طرف آقا ابالفضل یك طرف مولاحسین - آن یكی باب الحوائج این شفیع عالمین
جایتان خالی درآن صحن وسراوبارگاه - مازیارت كرده ایم آنجابه هرشام وپگاه
بادلِ غمگین ازآن صحن وسرابرگشته ایم - بهرِمولاهمچنان محزون وهم سرگشته ایم
زین سفربرگشته وغمگین ونالان آمدیم - بهرِمولامان حسین سردرگریبان آمدیم
بارالهاكن نصیب جمله هفتادودوبار - جملگی بارسفربندند ازاین شهرودیار
جملگی دركربلا با یاحسین و یاحسین - قبرمولارازیارت میكنندباشوروشین
كن نصیب جملۀ مامكه بعدازكربلا - هم مدینه هم بقیع با جملگی اهل ولا
هم به شام وقبرزینب خواهرویارحسین - هم رقیه دختر خوب ووفادارحسین
بارالها كن شفیع ما وجمع مؤمنین - مصطفی ومرتضی واهلبیت طاهرین
بارالها كن قبولت این زیارتها زما - كن نصیب باقری ودوستان مانندما
چه کربلاست کز آن بوی سیب میآید - نوایِ زینب و بویِ غریب می آید
چه کربلاست که بوی گلاب می آید - صدای العطش از بهرِ می آید
چه کربلاست که بانگ صفیر می آید- صدای غرّشِ مردی دلیر می آید
چه کربلاست که بوی عبیر می آید چه - صدایِ نیزه و شمشیرو تیرمیآید
چه کربلا است که یارانِ پاکبازِ حسین - کنند جان و تنِ خود فدایِ رازِ حسین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
سلام برائمّه مدفون درعراق
سلامِ ما به موسی كاظم سلامِ ما به تقی باد
هزارلعنتِ یزدان به دشمنانِ شقی باد
سلامِ ما به علی و حسین و حضرتِ زینب
سلامِ ما به ابا الفضل به صبح و ظهرو دلِ شب
سلامِ ما به اكبرو اصغر سلامِ ما به شهیدان
سلامِ ما به سكینه، رقیه، خیلِ اسیران
سلامِ ما به زینب و كلثوم، سلام به حضرتِ سجّاد
سلامِ ما به صاحبِ عصرو امامْ مهدی ما باد
سلام باد به هادی سلام به عسكری ازما
سلام باد به مهدی كه اوست دلبری ازما
سلامِ ما به امامِ غریبِ مركزِ بغداد
چه سالها كه به زندان اسیرِ فتنه و بیداد
سلامِ ما به امامی كه شد شهید به زندان
جنازه اش را گرفتند بدوش چار غلامان
سه روز جسمِ شریفش نهاده بر پُلِ بغداد
غریب همچو حسین آن شهیدِ قومِ زنا زاد
سلامِ ما به امامی كه داشت دشمنِ خانه
مدام دخترِ مامون همی گرفت بهانه
سلامِ ما به امامی كه بود ماهِ مدینه
سه روز مانده به بغداد به پشتِ بام زكینه
چنانكه جد غریبش حسین زادهِ زهرا
سه روز بی كفن و دفن بدشت و دامنِ صحرا
سلامِ ما به علی آن ولی حجّتِ یزدان
سلامِ ما به علی آن كه بود تالی قرآن
همو كه مسجدِ كوفه بیادِ او كند افغان
همو كه منبر و محراب ز هجرِ او شده نالان
سلامِ ما به حسین آن كه شد زشهر و وطن دور
بدشتِ كرببلا شد غریب و بی كس و مهجور
سلامِ ما به حسین و ندای غربتِ او باد
كه جد و مادرو بابم فدای تربتِ او باد
سلامِ ما به لبانی كه بود تشنهِ آبی
سلامِ ما به شهیدی كه داشت قلبِ كبابی
سلامِ ما به ابا الفضل به دستهای بریده
به فرقِ منشقِ عباس به قد سروِ خمیده
سلامِ ما به علی باد علی اكبرو اصغر
سلامِ ما به شهیدان شهیدِ نیزه و خنجر
سلامِ ما و ملایك برآن امامِ شهیدان
سلامِ باقری و هم سلامِ جملهِ یاران
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون ، اشعارعتبات
ادامه مطلب را ببينيد
برخیز، كه فجر انقلاب آمده است
به مناسبت دهه فجر سروده سال1394
برخیز، كه فجر انقلاب آمده است - آن دشمن دون، خانه خراب آمده است
هر نقشه که دشمن بکشد اون وَرِ آب - از لطف خدا، نقشِ بر آب آمده است
***
فجر است و خورازاُفُق سر زده است - مهمانِ عزیز حلقه بر در زده است
با آمدن امامِ ما ازپاریس - خورشید زمغربِ زمین سر زده است
***
آمد به وطن امامِ ما از پاریس - وَ گفت نترسید شما از ابلیس
سنگش بزنید وبنمائید زخوداورادور - آسوده شوید وانگهی ازتلبیس
***
شیطان که بشد فراری از لطفِ خدا - آمد به وطن باز امامِ شهدا
در جمع محبّان شده روشن شمعی - در آن شبِ تاریک شده نورِ هُدا
***
والفجر و لیال عشر درقرآن است - این وعده یِ حق زجانب یزدان است
اندر شبِ تاریک بود صبح قریب - بنگر که چه هل اتی علی الانسان است
***
شب رفت وسرود فجر بنواخته شد - بنیاد خرابِ دین زنوساخته شد
شد پرچمِ دین در اهتزاز از لطف خدا - با دست امام این عَلَم افراخته شد
***
شب طی شد و روز بهرِ ما روشن شد - این دیرِ خراب بهرِ ما گلشن شد
خورشیدِ امید ما چو از غرب دمید - ازیُمنِ قدومِ او فراری اهریمن شد
***
از بعد چهارده قرن گلی پیداشد - آمد رجلٌ من القم و امام ما شد
آمد رجلٌ مِنَ القُم و گفت : چنین - نه شرقی و غربی ، که شعار ماشد
***
جانهای تمامِ ما به لب آمده بود - ازبهر نجاتِ ما داوطلب آمده بود
بعد از ده و پنج سال امام آمد باز - فجری كه پس ازظلمت شب آمده بود
***
از پهلوی آمد چه بلا برسرِما - خون شد به دلِ ملّت و هم رهبرِما
بس ظلم وستم که سالها برماشد - از پهلوی و توده ای و غرب گرا
***
ازشاهِ شهان نوکرِآمریکائی - بنگرکه چسان زیاد شد رسوائی
شایع ظَهَرَ الفساد اندرهمه جا - عریان همه جا قامتِ هررعنائی
***
این دولت دینی که کنون برپاشد - لطفی است که ازجانب حق برما شد
در فصل زمستان و درآن بهمن ماه - گرمی به دل ما پس ازآن سرما شد
***
بر ملت ما که رَسته از دام و كمند - آن بردگی غرب خدایا مپسند
این در كه شده به رویِ این ملّت باز - دیگر پس از این بار خدایا تو مبند
***
یارب به حقِ امامِ وَالعصرو زمان - کن دولتِ حق بپا تو درکلِّ جهان
کن رهبرِ ما حفظ زهر بد وَ بلا - بر باقری ازعذاب دِه خطّ امان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
دعای سفره شعری
سپاسِ خداوند جان آفرین - کنم شکرنعمت چنان شاکرین
الهی که این خانه معمورباد - بلاها ازاین خاندان دورباد
نما بهرِاین خانه نعمت زیاد - دلِ اهل این خانه را کن تو شاد
کن اولاد صالح به آنان عطا - به آنان عطا کن توصلح وصفا
سلامت عطا کن به این خانوار - بده بهرشان رونقِ کسب و کار
به ایمانِ آنان دمادم فزای - بده در بهشتت به آنان تو جای
ببخشای اموات این خانه را - سرافرازشان کن به هردوسرا
سلامت عطا کن تو بر رهبری - به این جمع وگوینده و باقری
شود دوراز این خانه هرسانحه - بخوانید بررفتگان فاتحه «مع الصلوات»
***
سپاسِ خداوند جان آفرین - کنم شکرنعمت چنان شاکرین
الهی که این خانه آباد باد - دلِ اهل این خاندان شاد باد
الهی به این خانه برکت بده - به این سفره انواع نعمت بده
شود نعمتِ ما زلطفت زیاد - دوچشمِ حسودان زما دورباد
زبخل بخیلان نگهدارباش - تودرزندگی بهرِ ما یارباش
توهر چشم زخمی زما دورکن - دوچشم حسودان زما کورکن
تو فرزند صالح بما کن عطا - به ما ها عطاکن تو صلح وصفا
نصیب همه کربلا ونجف- زیارت نمائیم شوروشعف
هم ایمان و تقوای ما کن زیاد - نما روح اموات مارا تو شاد
به همراه تو باقری ما همه - بخوانیم ازبهرشان فاتحه «مع الصلوات»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
مادرم مادرِ خوبم تو که رفتی از کنارم
به پاسِ زحمتهایِ مادران
مادرم مادرِ خوبم – تو که رفتی از کنارم
بعد از این مادرِ خوبم – سرم و کجا بذارم
مادرم مادرِ خوبم – سرِ من رو دومنت بود
صبح و شب نگاه بردر – فکرِ من اومدنت بود
مادرم مادرِ خوبم – بعدِ تو قرارندارم
بعد مرگ و مردنِ تو – من به هیچکی کار ندارم
مادرم مادرِ خوبم – تو بُدی پشت و پناهم
بتو بود مادرِ خوبم – صبح و ظهرو شب نگاهم
تو که از شیره یِ جونت – نصفِ شب به من میدادی
توکه لقمه یِ غذا را - تو دهانِ من نهادی
تو که دستم و گرفتی – آروم ازبرایِ رفتن
توکه یادِ من میدادی – ایسِتادن و نشستن
تو که کوچه و خیابون – من و پا بپای بردی
تو که لحظه یِ فرارم – دستام و همی فشردی
تو که یادِ من میدادی – سخن و کلام گفتن
تو که بهرِ من میخوندی – لالا ئی برایِ خفتن
تو شبا بیدار بودی – تا که من راحت بخوابم
تو بودی که تب میکردی – نیمه شب از تب و تابم
تو که از خوشحالی یِ من – شاد میگشتی و خوشحال
تو بَرا راحتی یِ من – میشدی غمین و بدحال
تو بودی که هی میگفتی – بره خار توی چشای من
ولی خار به پایِ بچّم – نرسه زدوست و دشمن
خلاصه مادرِ خوبم – تو بودی تمامِ هستم
حیف شد مادرِ خوبم – که تو رفته ای زدستم
قربونِ اون خاکِ پاهات – که بهشتِ من همانجاست
این و گفته است محمّد«ص» - که بهشتم اون قدمهاست
بشنو نوایِ مادر – تو زنایِ باقری پور
بنما ادایِ حقّش – همه عمر تا لبِ گور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
بازگشتِ حاجی امسال همراه باعزاشد
به مناسبتِ شهادت حاجیان در مکّه ومدینه
بر اثر بی کفایتی آل یهود
در حج سال 1394
بازگشتِ حاجی امسال همراه باعزاشد - مِنا برای حاجی امسال کربلا شد
ده ها هزار حاجی در راهِ رمی جمره - قربانی جهالت بی ریب و بی ریا شد
قربانیانِ مسجد از جرثقیل وحشی - اندر نماز بودند آن فاجعه بپا شد
صدها نفر در آنجا اندر نماز و قرآن - ناگاه جرثقیلی بر رویشان رها شد
صدها نفر در آنجا کشته شدند و مجروح - صدها شهید و زخمی در خانه یِ خدا شد
اندر منا مکرّر شد بهر جمع حاجی - بارِ دگر در آنجا آن فاجعه بپا شد
اندر منا به راه جمرات چند هزاران - حاجی لِه و لوَرده در زیر دست و پا شد
آن یک نفس گرفته وان یک زهوش رفته - آن یک سرش شکسته وان یک شکسته پاشد
آن یک زتشنه کامی وان یک ز بی پنا هی - وان یک به زیر جمعی روح از تنش جدا شد
آبی نبود آنجا تا که رسد بکامی - لب تشنه حاجیِ ما خاموش و بی صدا شد
بوده است قحطی آب از بهر حاجیِ ما - گویا منا در آن روز چون دشت کربلا شد
آل یهود آنجا بودند در نظاره - دیدند آن جنایت در آن زمان بپا شد
دیدند حاجیان را پرپر زنان در آن دم - بر حاجیانِ مظلوم آنجا ببین چه ها شد؟
بنگر کبوتران را پرپر زنان زبیداد - لب تشنه پر کشیدند جانها زتن رها شد
بشنیدی اکرموا الضّیف از خاتم النّبیّین - امّا عجب کرامت برحاجیان ماشد
خوش خدمتی به حاجی اینسان شده است امسال - از خادمان مکّه اینسان ستم چرا شد؟
بنگر تو میزبان را با میهمان چه کرده - کز آن، زمین عزادار تا عرش کبریا شد
افراد بی لیاقت اندر لباس خادم - در مکّه ومدینه، بر بیت هم جفا شد
افراد بی کفایت در حال حکمرانی - در مکه ومدینه ظلمی به مصطفا شد
امسال ما عزادار قبل از مَهِ محرّم - اندر غدیر گشتیم این عید هم عزا شد
قبل از مَهِ محرّم شد شهرما سیه پوش - هر کوچه و خیابان با پرچمِ سیا شد
ای باقری دعا کن صبری دهد خداوند - بر خاندانِ حاجی که حا جیَش فدا شد
سروده شده درایام بازگشت حُجّاج و جنازه های کبوتران سپیدبال شهیدان
سروده ای دیگربیاد بود شهادت حُجّاج در مکه ومدینه
کبوترانِ سفیدی به آسمان منا – گشوده بال بسوی خدا مهاجر شد
مسافرانِ رَهِ دور در دیارِ خدا – زمکّه تا بعرش خدا باز هم مسافر شد
***
کبوترانِ مهاجر چو از منا رفتند – گشوده بال تمامی سوی خدا رفتند
کبوترانِ سفیدی زبامِ خانه یِ حق – گرفته اوج و تمامی سوی سَما رفتند
***
به روزِ عید نرفتی مُعَیصِم ای حاجی – شدی به مسلخِ آل سعود قربانی(مُعَیصِم=قربانگاه)
به کوچه هایِ تنگ خِیام منا تو جان دادی – نخورده جرعه یِ آبی، عجیب رسم مهمانی
***
مدالِ خادم الحرمین است بهرِ آل سعود – به سینه ها زده اند از نشان و ننگِ منا
شهادتِ حُجّاجِ سالِ چارو نود – کنار کعبه و در کوچه های تنگ تنگ منا
***
آلِ سعود عادتشان قتل و کُشت و کشتار است – چه در یمن،چه منا،چه جای جایِ دگر
در سالِ چارو نود در یمن سپس به منا – درسالهایِ بعد کشورِ دیگر سپس منایِ دگر
***
آلِ سعود زاده یِ آلِ یزید و بوسفیان – کردند در کنارِ کعبه و اندر منا بسی طغیان
بستند راه به حُجّاجِ کوچه هایِ منا – آنجا که بود راهِ عبادت همه شدند شیطان
***
با صهیونست آلِ سعود هم قسم شده اند – نوکر به صهیونیست با خَدَم وَ با حَشَم شده اند
برضدّ مسلمین کشند نقشه های پنهانی – آلِ سعود و آلِ یهود یک قلم شده اند
***
خشم خداست خشم رهبر ایران بترس آلِ سعود – با ما مکن چنین وچنان تو اَیاعدویِ عنود
کرگه زند نهیب رهبر ما ترکنی تو جایگه ات – با این همه دلار زائر ایران، وَ اِنّکم لکنود
***
سروده شده توسط حجّة الاسلام سیدمحمدباقری پوربه مناسبت فاجعه مکه ومنا سال 1394
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
بوی مهر و بویِ ماهِ مدرسه
باز میآید زراه مدرسه - بوی مهرو بوی ماهِ مدرسه
بازمیتابد به رویِ ما همه - نور علم از مهر و ماهِ مدرسه
میوزد با باد پائیزی کنون - باد علم از صبحگاهِ مدرسه
بوی مهرو مهربانی میدهد - ماه مهر از سال و ماهِ مدرسه
مینوازد بادِ پائیزی مرا - با نظرها و نگاهِ مدرسه
جست و خیز کودکانِ شاد را - بنگر اینک تو به راهِ مدرسه
اول مهر است و اندر راه علم - جمله با شال و کلاهِ مدرسه
اول مهر است و باکیف وکتاب - کودکان شادان به راهِ مدسه
میشود آغاز درسِ سال نو - وَه چه خوش باشد پگاهِ مدرسه
میشود آغاز با نامِ خدا – درسها از صبحگاهِ مدرسه
کودکِ ما با نوازشهایِ ما - یادگیرد رسم و راهِ مدرسه
کودک فعّال و با هوش و زرنگ - میشود چون مهر و ماهِ مدرسه
کودک خود درس خوان و پرتلاش - میشود پشت و پناهِ مدرسه
دانش آموزی که با جهدو جهاد - میدرخشد در سپاهِ مدرسه
دانش آموزی که میافزاید او - رتبه اش برجایگاهِ مدرسه
میفزاید دانش آموز زرنگ - دائمًا بر عزّ و جاهِ مدرسه
دکتر و استاد و شاعر عاقبت - میشود اندر پناهِ مدرسه
دانش آموزی که خود تن پروراست - افکند خودرا به چاهِ مدرسه
مایه ننگ است و بی حاصل بود - سالها باشد به راهِ مدرسه
عاقبت اخراج او باشد دوا - اوفتد او ازنگاهِ مدرسه
لیک ده ها کودک بی سرپناه - مانده اند از این سپاهِ مدرسه
بی قلم بی دفتر است و بی کتاب - کودکی چشمش به راهِ مدسه
آه و افسوس است کار کودکی - که نداند راه و چاهِ مدرسه
با مصیبت زندگی سر میکند - پشت دیواری پناهِ مدرسه
خیّری کو تا قلم دفتر دهد؟ - یا دهد کفش و کلاهِ مدرسه
تا که این کودک چنان آن کودکان - طی کند هرروز راهِ مدرسه
بس مدیرانی که لایق پرورند - در پی رشد و فلاحِ مدرسه
فکر و ذکر و همّت آنان بود - دائمًا خیر و صلاحِ مدرسه
خود معلّم همچنان شمعی بود – روشنائی بخش راهِ مدرسه
راه ما روشن زنور علم شد – از سحر تاشامگاهِ مدرسه
خیّران با شند دائم درتلاش - ازبرای افتتاحِ مدرسه
باقری هم شد دعا گوی شما - تافزاید عزّ و جاهِ مدرسه
سروده باقری پور آخر شهریور 1394
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
توضدّهرمسلمانی تری جونز
طرح قرآن سوزی تری جونزآمریكائی
توضدّهرمسلمانی تری جونز - ازآن قرآن بسوزانی تری جونز
اوباما ازتوراضی شدازاین كار - چرا؟چون توشدی روباه مكار
تودادی طرح قرآن سوزی ای جونز - كشیشی یا تو آتش افروزی ای جونز؟
توحمّال الحطب دراین زمانی - تویاربولهب دراین زمانی
تویارصهیونیستی ای تری جونز - تویارعیسی نیستی ای تری جونز
چه بوداین طرح قرآن سوزی تو؟ - كه گشته مایه یِ خودسوزی تو
ازاین طرحت شیاطین گشته راضی - ولی با خشم ملّتها چه سازی؟
مگرعیسی چنین دستورداده؟ - ویاكردی ازانجیل استفاده؟
كجا انجیل اینسان آیه دارد؟ - كجا عیسی چنین طرحی گذارد؟
زتو انجیل وعیسی هست بیزار - فقط شیطان زتو راضی ازاین كار
تری جون با هراس ازخشم قرآن - عقب گشتی توازآن طرح ویران
نسوزاندی ولیكن آنكه سوزاند - تورا پیروشد و طرح ترا خواند
مسلمانان چنان رودی خروشان - خروشیدند و جوشیدند ازآن
كنون خشم مسلمانانِ دنیا - بسوزاند ترا ای بی سروپا
توسوزاندی اگر اوراق قرآن - ولی غافل مباش ازخشمِ یزدان
بسوزاند ترا خشم الهی - بیندازد ترا درویل و چاهی
همان ویلی كه باشد بدترین جا - زدوزخ،خویش كن بهرش مهیا
تورا عیسی كند نفرین ازاین كار - بپاس این عمل گردی تو بَر دار
تویك شیطانی و آتش فروزی - بپاس این عمل باید بسوزی
توهمچون ابرهه با لشكر فیل - شوی درمعرض طیر ابابیل
كنون سجّیل فریاد هزاران – كُندبنیادِ تو ازریشه ویران
بگویدباقری این شعرزیبا - كه گفت آن شاعرخوب وشكیبا
چراغی را كه ایزدبرفروزد - گرابله پُف كند ریشش بسوزد
خداوند آبرویِ او بریزد - تری فور میشود اِن شاءَ ایزد
باقری پور به مناسبت طرح قرآن سوزی سپتامبر2010
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
ماه خوب رمضان
رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
رمضان ماه خداست،ماه تسبیح ودعاست - ماه قرب وبندگی،ماه طاعت خداست
ماه پاكی وصفا،باعبادت خداست - ماه قرآن ودعا،هست ماه رمضان
رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
ماه خوبِ رمضان،بنده مهمان خداست - وه چه مهمانی خوب،دلنوازوباصفاست
سفره یِ لطف خدا،پیش ما و بنده هاست - سفره ای من السّماء،آمده به نزدماست
پربودسفره یِ حق،ازنِعَم بی كم وكاست - نِعَمِ حق همه جا،هست ماه رمضان
رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
ماه زاری پیش حق،توبه ازكارخطاست - ماه مسجدونماز،ماه قرآنِ خداست
ماه افطاروسحر،ماه یادِ فقراست - ماه بخشش،ماه جود،ماه یاد ازغرباست
ماه رحمان ورحیم،هست ماه رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
ماهِ خوبِ رمضان،ماهِ بندگی بود - ماهِ توبه ازگناه،ماهِ زندگی بود
ماهِ دوری ازخطا و كارهرزگی بود - ماهِ آزادگی از، قیدبردگی بود
باقری ماه شفاعت،هست ماه رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
سه بت شكن درسه زمان
جهان شد از وجودِ سه بت شكن آگاه***كه درسه دورِ زمان جلوه كرد نورالله
یكی ظهوربه بابِل نمودوبت بشكست***كه نام اوست بقرآنِ حق خلیل الله
یكی نمود بیت خدا را زلوثِ بتها پاك***كه اوامام اوّلِ ما هست علی ولی الله
یكی ظهوربه ایران نمودوبت بشكست***كه اوست رهبرِماها خمینی روح الله
كنون درانتظارِ یكی بت شكن بدورانیم***كه اوست حجّتِ عصروخلیفهِ یِ اَلله
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد
معلّم هست مرشد،پیر،استاد
معلّم هست مرشد،پیر،استاد - مقامی بس بزرگ است وخداداد
بو د تعلـیـم یك كار الهـی - دهدقرآن بدین مطلب گواهی
بخـوان تو علّم القرآن زقرآن - بود اوّل معـلّـم ذاتِ رحمـان
معلّم ذات پاك حی سرمـد - دهـدفـرمان اقرء برمحمّد ص
بگویدوالقلم چون حی سبحان - قلم گیر و قلم زن تادهی جان
معلـّـم میكنـد كارخـدائی - دهـد برجـان مردم روشنائی
الفبا و ریاضی میـدهـد یاد - زخواندن وزنوشتن میشودشاد
كلاس اوّلش با آب و بابا - یك و دو و سه و جمع و الفبـا
پی وبنیان كاخِ علم ودانش - بریـزد درجهـانِ آفـرینش
نهال علم و دانش را بكارد - به امیدی كه روزی میوه آرد
كلاس دوّم و سوّم ، چهارم – كندرشد این نهالش باتعلّـم
معلّم همچنان یك باغبان است - به باغِ علم اوچون پاسبان است
مرتّب سرزند زین باغ واشجار - دهـد آب و گشاید راهِ انهار
«بسان باغبـان كه گل بكارد - بسی زحمت كشدتاگل برآرد»
شوداردیبهشت این باغ پرگل - برآرد سوسن و ریحان وسنبل
شودخرداد و تیرو هم اَمرداد - بگردداین نهالش شاخ شمشاد
شودبعدازگذشتِ چندسالش - درختی بارور این نو نهالش
شودچون بوعلی،شیخ بهائی - شودرازی وسعدی و سنائی
نهالت ای معلّم بارورشد - درختی بس بزرگ و باثمرشد
بگویم من سپاست ای معلّم - شوم من حق شناست ای معلّم
بجو یم علـم را من تا لب گور - به همـراه معـلّـم ، باقری پور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعارگوناگون
ادامه مطلب را ببينيد